شما می توانید 5 درام عاشقانه را پخش کنید که من را زشت به گریه انداخت
اگر شما هم مثل من مازوخیست هستید، گاهی اوقات فقط می خواهید فیلمی را تماشا کنید که باعث می شود در وضعیت جنینی خم شوید و ساعت ها گریه کنید. خوشبختانه، درامهای عاشقانه چندین دهه است که این شکل غیرمتعارف درمان را ارائه میدهند. طبیعتاً بخش قابل توجهی از این فیلمها بر بیماریهای لاعلاجی تمرکز دارند که تقریباً همیشه پایان ناخوشایندی دارند.
اینکه بخواهیم فیلم های عاشقانه بر روی انتظارات غیرواقعی و اتفاقات غیرمنتظره شادی آور بین زوج هایی تمرکز کنند که اغلب به طور واقعی برای یکدیگر وحشتناک هستند، کاملاً خوب و قابل ربط است. اما اگر میخواهیم موقعیتهای واقعی و ترسناک پر از دلشکستگی اجتنابناپذیر را تماشا کنیم، میتوانیم این کار را به صورت رایگان در Tinder انجام دهیم. متناوبا، اگر من انجام دادم در کابوس Toxic Tinder Nightmare، درامهای عاشقانه افسردهکننده که اینجا هستند تا غم شما را دوباره به داستان تخیلی متمرکز کنند تا بتوانید به درستی از برخورد با احساسات خود اجتناب کنید. زمانهای دیگر، ما فیلمهای واقعگرایانهای میخواهیم که آزمایشها و مصیبتهای تجربه بشری را پوشش ندهند.
در میان آثار کلاسیکی مانند «پیاده روی به یاد» و «مرا به خاطر بسپار»، درامهای عاشقانهای از برترین سرویسهای استریم وجود دارد که اشک شما را رها میکند.
“پنج فوت از هم”
تماشا کنید
همه ما دهها داستان عاشقانه غمانگیز را دیدهایم که شامل بیماریهایی مانند سرطان میشود، اما «پنج فوت از هم جدا» روی یک بیماری کمتر شناخته شده به نام فیبروز کیستیک تمرکز دارد. با توجه به اینکه CF به شدت سیستم ایمنی را تحت تاثیر قرار می دهد، بیماران نمی توانند به دلیل خطر ابتلا به عفونت متقاطع از یکدیگر نزدیکتر از 6 فوت فاصله داشته باشند. وقتی صحبت از بیماریهای مزمن و/یا لاعلاج به میان میآید، جستجوی یک سیستم حمایتی با افرادی که از مشکلات مشابهی رنج میبرند، اغلب آرامشبخش است. اگرچه فناوری ارتباط بیماران را در دنیای مجازی آسان تر می کند، اما تماس چهره به چهره اکیدا ممنوع است. و هیچ چیز نمی تواند جای صمیمیت یک آغوش خوب را بگیرد.
استلا (هیلی لو ریچاردسون) و ویل (کول اسپروس) شخصیت های «پنج فوت از هم جدا» را وارد کنید، که خود را درگیر یک داستان عاشقانه مرگبار رومئو و ژولیت می بینند. طبیعتاً ویل پسر بدی است و هر دو بیمار CF متوجه می شوند که قوانین را زیر پا می گذارند. به جای اینکه شش فوت از هم بایستند، یک پای خود را از استاندارد تراشیده اند. اکنون که با یک بیماری همه گیر روبرو هستیم، همه می دانند که فاصله کمتر از شش فوت اساساً بی معنی است.
به طور واقع بینانه، هم مخاطب و هم عاشقان ستاره دار می دانند که رابطه آنها از همان ابتدا محکوم به فنا است. اما هنوز نمیتوانیم شخصیتها را در زمانی که در ناامیدی متقابل ملاقات میکنند، ریشهیابی نکنیم. در پایان روز، زن و شوهر باید تصمیم بگیرند که آیا از هم جدا شوند یا به خطر مرگ برسند.
تماشا کنید پارامونت پلاس
“من را به خاطر بسپار”
تماشا کنید
در سال 2010، رابرت پتینسون ثابت کرد که چیزی بیش از پوست قاتل بلا دارد. فیلم او «مرا به خاطر بسپار» با بازی شدیدش در نقش تایلر هاوکینز، نگاهی اجمالی به مهارتهای بازیگری پویا او به مخاطب داد. این فیلم به موضوعات شدیدی مانند مرگ برادر تایلر در اثر خودکشی و علاقه عشق او به آلی (امیلی دو ریون) می پردازد که پس از تماشای قتل مادرش دیدگاه مثبت تری نسبت به زندگی پیدا می کند.
بر خلاف بسیاری از فیلم های عاشقانه، همه چیز برای این زوج آرام پیش نمی رود. تایلر با افسردگی شدید و رفتارهای خود ویرانگر دست و پنجه نرم می کند که باعث می شود او و الی با موانع واقع بینانه ای روبرو شوند که اغلب باعث می شود احساس کنند رابطه آنها دوام ندارد. فیلم اغلب سنگین و دلخراش است، اما بیشتر از همه واقعی است. واقعیت اغلب وحشتناک است و زندگی غیرقابل پیش بینی است. «مرا به خاطر بسپار» از این مفاهیم شدید ابایی ندارد.
تماشا کنید توبی
“پیاده روی به یاد ماندنی”
تماشا کنید
اگر درام نیکلاس اسپارکس را شامل نمی شد، این لیستی از فیلم های ارزشمند نبود. بچه های دهه 90 احتمالاً می دانند که من با این کار به کجا می روم. سال 2002 فیلم دلخراش «پیاده روی به یاد» را برای ما به ارمغان آورد، که از آن زمان تاکنون نتوانسته ایم آن را فراموش کنیم.
اغلب فیلمهای «پسر بد عاشق دختر کشیش میشود» معمولاً دارای داستانهای آرام همراه با توطئههای پدری سرسخت هستند (به «Footloose» مراجعه کنید). زمانی که نوجوان شورشی لاندون (شین وست) سعی می کند جیمی سالیوان از مندی مور را تحت تاثیر قرار دهد، نمی داند که او به سرطان نهایی مبتلا شده است. اما این او را از ادامه رابطه طوفانی خود باز نمی دارد.
لندون نه تنها در طول جلسات شیمی درمانی بیرحمانهاش در کنار او میایستد، بلکه به او کمک میکند تا تمام موارد موجود در فهرست سطلیاش را با یک سری حرکات عاشقانه زرق و برقدار حذف کند. اساساً، لندون در طول تابستان با هم یک عمر خاطرات و تجربیات را به او می دهد و او برای زندگی خود می جنگد. «پیاده روی برای یادآوری» داستانی دلچسب (و دلخراش) از دو نوجوان بعید است که برای تغییر زندگی یکدیگر به سوی بهتر شدن، گرد هم می آیند.
تماشا کنید هولو
“کیت”
فیلم های زیادی وجود دارد که به بیماری های کشنده در جوانان می پردازد. اما تعداد کمی از مردم واقعاً به مؤلفه روانشناختی ناشی از چنین تشخیصهایی میپردازند. در حالی که داشتن دیدگاه مثبت در طول درمان سرطان مفید است، اجتناب از رویارویی با افسردگی، خشم و ناامیدی که بیماران اغلب احساس می کنند، غیرواقعی است. فیلم «کیث» تأثیر چندانی بر نحوه تشخیص سرطان توسط نوجوان ندارد.
با شروع بسیاری از عاشقانه های دبیرستانی، کیت (جسی مک کارتنی) و دوست دخترش، ناتالی (الیزابت هارنویس)، زمانی که به عنوان شریک آزمایشگاهی با هم قرار می گیرند، با هم آشنا می شوند. جای تعجب نیست که این دقیقاً عشق در نگاه اول نیست، اما این جفت به هم نزدیکتر میشوند، با متضادهای معمولی، جذابیت را به خود جلب میکنند. زوج نهایی وقت خود را صرف تصور اینکه زندگی آنها در آینده چگونه خواهد بود، می گذرانند، حتی اگر کیت می داند که ممکن است به اندازه کافی عمر نکند که چنین زندگی ای داشته باشد.
با نزدیک شدن به این واقعیت، او با افسردگی و افکار خودکشی دست و پنجه نرم می کند و می خواهد اوضاع را به دست خود بگیرد. اما ناتالی مصمم است از زمان با هم بودن آنها نهایت استفاده را ببرد.
این را تماشا کنید: کانال روکو
“اگر بمانم”
تماشا کنید
“اگر بمانم” در مورد درام های عاشقانه دلخراش بسیار منحصر به فرد است. فیلم با معرفی اعجوبه جوان ویولن سل میا (کلوئی گریس مورتز) و رابطه نزدیک او با خانواده اش آغاز می شود. همه چیز خوب پیش می رود: یک دوست پسر دوست داشتنی، یک خانواده صمیمی، و او مشتاقانه منتظر نتایج آزمایش های جولیارد خود است. به محض اینکه او عاشق سالنها میشود، شاهد تصادف رانندگی مرگبار آنها هستیم.
میا که در کما به سر می برد، وقتی متوجه می شود که یتیم است، باید تصمیم بگیرد که به مبارزه ادامه دهد یا نه. چیزی که فیلم را واقعاً خاص می کند، واقع گرایی جادویی داستان گویی چندپاره آن است. به جای اینکه زندگی او در ابتدای فیلم به پایان برسد، خاطرات میا در حالی که او در بیمارستان تصمیم می گیرد آشکار می شود. علاوه بر این، او حتی نمی داند که آیا برادر کوچکش زنده مانده است یا خیر.
احتمالاً در تمام طول فیلم به صورت دورهای گریه خواهید کرد (یا شاید فقط من باشم)، اما هیچ چیز دلخراشتر از این نیست که پدربزرگ استیسی کیچ به نوهاش بگوید اگر دیگر نمیتواند بجنگد او را رها کنید. این فیلم داستانی در مورد عشق خانوادگی و همچنین عشق عاشقانه است. اما در نهایت این مطالعه شخصیت دختری است که تمام زندگی اش در پیش است که پس از از هم پاشیدگی تمام دنیایش مجبور می شود تصمیم بگیرد زندگی کند یا نه.
تاریخ اجاره/خرید آمازون یا اپل
اطلاعات بیشتر از راهنمای تام
منبع: tomsguide