اشتیاق اینستاگرام به ثروت، کشتن فرهنگ خودرو است
از زمانی که کاهش آهسته توییتر شروع شد، من بیشتر از اینستاگرام و یوتیوب برای پر کردن زمان اسکرول خود استفاده کردم. پس از سالها اجتناب از این پلتفرمها، متوجه تغییر مشخصی در نحوه صحبت مردم در مورد خودروها شدم. همانطور که در محتوای توصیه شده مرور می کردم، متوجه شدم که چقدر قیمت در جلو و مرکز قرار می گیرد، نه سایر ویژگی های جالب در مورد خود خودروها.
این نوع محتوا به خودروهایی که دوست داریم و خرده فرهنگی که ایجاد کرده ایم آسیب می زند.
ساده لوحانه است که ادعا کنیم ارزش هرگز بر اشتیاق خودرو تأثیری نداشته است. چند دهه است که حراج های بارت-جکسون از تلویزیون پخش می شود؟ اما سرمایه گذاری هرگز نیست اولویت نقطه کانونی برای اکثر سرگرمی ها (و قطعا برای من نه). از این گذشته، خودروها به دلیل کاربردی بودنشان از بقیه کلکسیون های درجه سرمایه گذاری متمایز می شوند. یک پیکاسو نمی تواند شما را به خواربارفروشی ببرد. در حالی که می توان آن را منفعلانه تحسین کرد، E-Type هم مجسمه است و هم حمل و نقل.
این ابزار همچنین نحوه با ارزش شدن خودروها را تغییر می دهد. جایی که ارزش هنر سنتی «سرمایهگذاری» از شخصی که آن را خلق کرده است گرفته میشود (یک نقاشی پیکاسو صدها میلیون دلار ارزش دارد که عمدتاً توسط پیکاسو خلق شده است و به این دلیل که او مرده است و نمیتواند اثر هنری دیگری خلق کند) ، اتومبیل های کلاسیک اغلب به خاطر مجموعه های غنیمتی که جمع آوری کرده اند شهرت و ارزش پیدا می کنند.
فراری 250 GTO 1962-1964 و جانشین آن یعنی فراری 500 سوپرفست 1964-1966 را در نظر بگیرید. هر دو خودرو کمیاب هستند: 36 GTO و 37 سوپرفست تولید شد. هر دو خودرو در اوج تسلط فراری، اوج ژانرهای خود بودند. امروز می توانید یک 500 Superfast بسیار ارزان در مقایسه با 250 GTO تهیه کنید. ارزش بازار دومی بیش از 50 میلیون دلار است و یک سوپرفست را می توان با چند میلیون دلار خریداری کرد.
دلیل تفاوت قیمت ها به موفقیت خودروها برمی گردد. 500 سوپرفست هرگز مسابقه داده نشد، اما 250 GTO در اوایل دهه 1960 بر مسابقات استقامت اروپا تسلط یافت و نه تنها به عنوان یک خودروی مسابقه ای بلکه به عنوان یکی از بهترین خودروهای اسپورت هندلینگ تمام دوران شهرت زیادی به دست آورد. از این مهارت ارزش دوران مدرن بیرون آمد. به عبارت دیگر، او بسیار ارزشمند است، زیرا او بسیار به دست آورده است.
با وجود مبالغ چشمگیر فراری 250 GTO، دیدن مسابقه چرخ به چرخ آن در رویدادهای کلاسیک مانند احیای گودوود غیرمعمول نیست. به هر حال، این هدف یک ماشین مسابقه است. اگر نمی خواهید از آن استفاده کنید، چرا یکی را تهیه کنید؟
خوب، شاید اگر فقط می خواهید خودنمایی کنید، از مسابقه رد شوید. اگرچه این خودروها شگفتانگیزهای مهندسی هستند که شایسته رانندگی هستند، من دائماً محتوایی را میبینم که بر ارزش پولی آنها تأکید میکند تقریباً بر هر چیز دیگری.
یک ویدیو از یک جفت 250 GTO پارک شده برای عکس بگیرید. هزینه خودروها (نزدیک به 100 میلیون پوند) را به عنوان طعمه کلیک نشان می دهد. نگاهی گذرا به ویدیوهای پیشنهادی اینستاگرام نشان می دهد که بیشتر کلیپ های 250 GTO از نظر قیمت جلوتر هستند، حتی گاهی اوقات حتی در مقایسه با سایر شاخص های ثروت مانند جت های خصوصی. این به ویدیوهای عکاسی خودرو، محتوای نمایش خودکار و ظاهراً حتی خود صاحبان وسایل نقلیه نیز سرایت کرده است. خریدار آخرین بوگاتی شیرون تولید معمولی رقم اول قیمت خرید هفت رقمی را پرداخت نکرده است.
قیمت قلابی برای درگیر نگه داشتن مردم است. بخشی از این احتمالاً آقای او متاثر از محبوبیت بیش از حد یوتیوبرهایی مانند Beast است (که ویدیوهای ماشین 1 دلاری و 100،000،000 دلاری خود را تولید می کند). در صنعت خودرو سازندگانی مانند: SupercarBlondie (با 17 میلیون دنبال کننده در اینستاگرام) که بر جنبه های گسترده تری از سبک زندگی لوکس (جت، عمارت، مد) و نحوه جفت شدن و تکمیل آن با اتومبیل های گران قیمت تمرکز می کنند. برخی مانند دانیل مک (با 3.3 میلیون مشترک یوتیوب)، مرز را حتی بیشتر از این هم محو می کنند و مستقیماً از دارندگان سوپراسپرت می پرسند که چگونه ثروت خود را به دست آورده اند.
ذهنیت لاف زدن به ثروت به خود خودروها نیز سرایت کرده است. نگاهی به اشباع بیش از حد در بازار هایپرخودروها نداشته باشید. در این بازار، برچسبهای قیمت هفت رقمی و ارقام تولید چهار رقمی به عنوان حقالزحمه عادی میشوند، بدون توجه به عملکرد واقعی (یا وجود فیزیکی!) خودروها.
شاید بتوان بیشتر تقصیرها را متوجه خود اینستاگرام کرد. مشخص شد که گریز و خودشیفتگی با مصرف شدیدتر ریل اینستاگرام ارتباط مثبتی دارد. خودشیفتگی و مقایسه اجتماعی (ظاهر و موقعیت فرد) به شدت با استفاده از اینستاگرام و دنبال کالاهای لوکس و همچنین تکانشگری در خرید و میل به جستجوی افراد ترند مرتبط است.
استفاده سنگین از اینستاگرام، زیرا الگوریتمهای اینستاگرام عمدتاً یک جعبه سیاه هستند، بنابراین نمیتوان فهمید که آیا این برنامه آشکارا این نگرش را تشویق میکند یا خیر. خود این نشانگر مادی گرایی و همذات پنداری با تأثیرگذاران است. با مخاطبان متکبرتر، مادی گرا و خودشیفته تر، ویدیوهای پر زرق و برق و ثروت گرا ظاهر می شوند.
برای درک بهتر نحوه عملکرد شبکههای اجتماعی و دنبال کردن مخاطب، میزبان مت فرح شدم. لاستیک سیگار کشیدن. لاستیک سیگار کشیدنکانال یوتیوب او بیش از 1 میلیون مشترک دارد و فرح همچنین مالک Westside Collector Car Storage، یک انبار لوکس و مرکز نگهداری وسایل نقلیه در لس آنجلس است، بنابراین او هم سوپراسپرت ها و هم مخاطبان اینترنتی را به خوبی می شناسد.
علیرغم محبوبیت و دسترسی فرح به ماشینهای گران قیمت، او از عناوین و زیرنویسهای طعمههای مبتنی بر ثروت در ویدیوهایش اجتناب کرده و در عوض به تمرکز خودروها (و افراد اطراف آنها) در کار خود ادامه میدهد. فرح گفت که کانال او توسط یک تحلیلگر رسانه های اجتماعی بررسی شد و پیشنهادات او برای تعامل بیشتر ساده بود: نمایش بیشتر، منفی بودن بیشتر، و مهمتر از همه، ثروت بیشتر.
فرح توضیح داد: «به نظر میرسد ویدیوها و کلیپهای اینستاگرام افرادی که در مورد هزینه چیزها، میزان پولی که به دست آوردهاند و از دست دادهاند، چقدر خرج کردهاند… بالاترین نرخ تعامل را در کل اینترنت دارند، صحبت میکنند.
فرقی نمی کند که الگوریتم جعبه سیاه باشد یا ماهیت غرور. واضح است که سازندگان این پیام را دریافت کردند: پول صحبت می کند.
اما فرح با تمرکز بر خودروها، تعامل و بینش را روی میز می گذارد. از کجا؟ توضیح او ساده بود: “من اصلاً غرور ندارم. نمی خواهم برند من دائماً در مورد پول، نمایشنامه یا منفی بودن صحبت کند.”
من درک می کنم که چرا فرح نمی خواهد با فرهنگی مرتبط باشد که اولویت اول آن پول است. همانطور که منفی گرایی و نمایشنامه به یک جامعه سالم کمک نمی کند، ذهنیت ثروت محور یکی دیگر از موانع آشکار برای لذت بردن از هر نوع سرگرمی مردمی است. این در دنیای خودرو بدتر می شود زیرا اتومبیل ها فقط اشیاء هنری نیستند و حتی پر زرق و برق ترین، کمیاب ترین و مهم ترین مدل ها هنوز هدف اساسی دارند: رانندگی. برخی از کمیابترین خودروهایی که درباره آنها مینویسم روزانه توسط مالکانی رانندگی میشوند که میدانند تجربه رانندگی با ماشینشان بخش بزرگی از لذت واقعی از ماشین آنها است. و موذیانه، هر چه ارزش یک ماشین – و در نتیجه پتانسیل سرمایهگذاری آن – بیشتر مورد تأکید قرار گیرد، ما انسانهای فانی که بخش اعظم سرگرمی را تشکیل میدهند، کمتر از آنها استفاده میکنند.
تحقیقات بیمه Hagerty یک همبستگی منفی بین ارزش وسیله نقلیه و مایل های طی شده نشان داد. حتی گوردون موری مک لارن F1 خود را فروخت زیرا به دلیل افزایش سرسامآور قیمتهای بیمه و تعمیر و نگهداری، مالکیت آن «ناپایدار» شد. کاهش یک خودرو به برچسب قیمت آن نه تنها بویی شبیه به خرید پول توسط افراد ثروتمند در خیابان می دهد، بلکه اساساً هدف خودرو را کاهش می دهد. اگر یک خودرو ابتدا یک سرمایه گذاری و در مرحله دوم یک وسیله نقلیه است، چرا باید آن را از یک حباب ذخیره سازی مهر و موم شده جدا کنید؟
یکی از جنبه های سرگرم کننده اشتیاق خودروهای مردمی، طبیعت تلفیقی این سرگرمی است. ممکن است برخی از ماشینهایی را که روی دیوار اتاق خوابتان آویزان کردهاید، در C&C که درست در کنار وسیله نقلیه روزانه شخصی پارک کردهاید، ببینید و بشنوید. احتمالاً همه چیز را از میاتاس قدیمی گرفته تا 911 GT3 با مسافت پیموده شده در یک روز پیست محلی خواهید دید. این فرهنگ خودرویی است که ما سزاوار آن هستیم، و من اجازه نمی دهم وسواس اینستاگرام با وضعیت آن را تغییر دهد.
منبع: motor1