شبکه شروع پر از وزنه های سنگین است. Dekon Monzas، Greenwood Corvettes، Porsche 935s. ماشینهای مسابقهای کلاسیک پرقدرت و با قیمت بالا، سریعترین خودروهای دوران خود. من دقیقاً در وسط گروه خودروی BMW M1 Group 4 1981 هستم، درست پشت سر زک براون، مدیرعامل مک لارن ریسینگ. فرصتهای رهبری یکی از بهترین تیمهای مسابقهای در جهان، صرف نظر از محل برگزاری، اغلب پیش نمیآید.
کلاس پیتر گرگ در مسابقات اتومبیلرانی 2024 Monterey Motorsports Reunion دارای خودروهایی است که از سال 1973 تا 1981 در مسابقات IMSA GT، GTX، AAGT، GTU و FIA ساخته شدهاند. طیف گسترده ای از سال ها، اتومبیل ها، خروجی های قدرت و رک و پوست کنده سطح مهارت های راننده. مونتری یونیون، اگرچه بسیار سرگرم کننده است، اما آن چیزی نیست که من آن را یک مسابقه “واقعی” بدانم. مطمئناً، ماشینهایی وجود دارند که چرخ به چرخ در پیست میروند، اما تاکید مسئولان در تمام آخر هفته این است که ما آنجا هستیم تا لذت ببریم، نه اینکه تاریخ را به این ماشینها اضافه کنیم (یا آنها را به طور کامل حذف کنیم). گردش های خارج از پیست یا هرگونه تماسی نادیده گرفته نخواهد شد.
بی ام و
از بین تمام کلاسهای آخر هفته مونتری، این یکی از نژادپرستانهترین و موردانتظارترین کلاسها است. این خودروها نشان دهنده دوران طلایی مسابقات اتومبیلرانی اسپرت هستند. صرف نظر از سن آنها، به نظر می رسد افراد به سمت شرکت کنندگان در این کلاس جذب می شوند. این کاری است که من همیشه انجام داده ام. امسال، BMW از من خواست تا M1 1981 خود را مسابقه دهم، که نمونهای باشکوه از مدل کلاسیک با روکش M سه رنگ است. از آنجایی که این خودروی مسابقه ای 1981 است، دارای گلگیرهای بزرگ و بال عقب بوق می باشد. ماشین خیلی جدیه
همچنین در لیگ های مختلف از نظر قدرت برای این کلاس متفاوت است. مطمئنا، M1 حدود 450 اسب بخار قدرت دارد، اما خودروهایی مانند 935 های توربوشارژ، 200 اسب بخار یا بیشتر دارند. رانندگان سریعترهای کلاس ما نیز تجربه عمیقی با ماشینهایشان دارند، در حالی که اولین باری که من در M1 نشستم درست قبل از اولین تمرین بود.
آن جلسه یک فاجعه کامل بود. قبل از بیرون رفتن نمی توانستم در ماشین راحت باشم. قد من کمی بیش از 1.80 متر است، که به این معنی بود که کابین M1 تنگ بود و موقعیت پاشنه تا پنجه را دشوار میکرد. از پشت کابین هم نمی دیدم، تقصیر خودم بود که آینه ها را درست تنظیم نکردم. من بیشتر آن جلسه را صرف اجازه دادن به مردم کردم، آنقدر در برگه های زمانی کم بودم، نگران بودم که در جایگاه آخر باشم.
اما او در مسابقات مقدماتی بهتر بود. می توانستم ببینم که خوب بود و توانستم به زمان رقابتی برسم. M1 که در ابتدا ترسناک بود، دوستانه بود. او مشتاق بود سر بخورد و با من کار کند. برخلاف بسیاری از خودروهای آن دوره، M1 از بسیاری جهات کاملاً مدرن است.
گیربکس آن پورت شده است، فرمان آن پاسخگو و عالی است، و آن موتور 6 سیلندر مستقیم هرگز از چرخش خود باز نمی ایستد – به علاوه بر روی لاستیک های بایاس پلی نرم سوار می شود. من M1 را در رتبه 14 از 28، درست در وسط تور برای مسابقه یک به پایان رساندم. و من دقیقاً پشت سر زاک براون، مدیرعامل مک لارن ریسینگ قرار میگیرم.
برای آنهایی که نمیدانند، براون یک مسابقهدهنده تاریخی مشتاق با ناوگانی از ماشینهای حسادتانگیز است. امسال، BMW 320i Turbo Group 5 مدل 1978 ماشین او خواهد بود. این خودروها در اصل بمب بودند، در یک خط مستقیم با موتور تقویت شده بسیار سریع بودند، اما آنها همچنین یک تایمر نامرئی بودند که شمارش معکوس می کردند تا زمانی که مشکلی در قسمت موتور پیش بیاید.
قبل از ورود به تور برای مسابقه، به تیم می گویم که هدف من از این مسابقه فقط به پایان رساندن است. تجهیزات حفاظتی برای انجام یک کار خوب و لذت بردن از تجربه در ماشینی که ارزش آن بیشتر از جان من است. اما با استفاده از کلاه ایمنی، هدف واقعی من این است که وارد 10 تیم برتر شوم. و مهمتر از همه، پیشی گرفتن از آن 320i. در غیر این صورت، چگونه میتوانم یک راننده ذخیره درجه چهارم برای آرو مک لارن در ایندیکار باشم؟
بی ام و
قبل از اینکه برای مسابقه وارد پیست شوم، به تیم می گویم که هدف من از این مسابقه فقط پایان دادن به آن است… اما با کلاه ایمنی، هدف اصلی من این است که به 10 مسابقه برتر راه پیدا کنم.
شروع به اندازه کافی خوب پیش می رود، من از 3.0 CSL که در کنار من شروع شده بود عبور می کنم و در غیر این صورت من آن را بسیار محافظه کارانه می گیرم. اگر ماشین من یا رک و پوست کنده یک رویداد متفاوت بود، ممکن بود روند من متفاوت باشد، اما در موقعیتی نبودم که ریسک کنم. یک خودروی دیگر، یک نیسان Z، به نظر می رسد قبل از پیچ چهار دچار نقص مکانیکی شده است، بنابراین من در حال حاضر بدون کار زیاد دو پله جلوتر هستم. همانطور که لاستیک های جدیدی که تیم قبل از این جلسه نصب کرده شروع به گرم شدن می کنند، متوجه می شوم که M1 سریعتر از مسابقات مقدماتی است. زک را در جاده می بینم که در ابتدا بسیار تهاجمی تر بود. من شانس دارم
در دور دوم، به او می رسم. مه قرمزی که گهگاه به مغز هرکسی که در پیست رانندگی میکند هجوم میآورد، به منصه ظهور رسیده است. من متوجه شدم که نه فقط کمی سریعتر از مقدماتی هستم، بلکه بسیار سریعتر هستم. ثانیه ها سریع تر من نیاز دارم که پاس بدهم نه تنها به این دلیل که هدف من است، بلکه به این دلیل که CSLی که قبلا پاس کردم پشت سرم است.
زاک چیزی کمتر از یک مسابقهدهنده نیست و در ساختن 320i فوقالعاده عالی است، پیشبینی میکند که کجا تلاش میکنم عبور کنم، و مطمئن میشود که در موقعیتی قرار دارد که نتوانم مزیتی کسب کنم. مطمئناً ناامید کننده است که نتوانم پاس کنم، اما من در کلاه خود پوزخند می زنم. راستش را بخواهید، خوشحال میشوم که با M1 در ردیف آخر بنشینم، فقط بارها و بارها به ضربات 8000 دور در دقیقه گوش کنید.
بی ام و
بی ام و
من شروع به امتحان کردن حرکات می کنم. بعد از چوب پنبه به سمت داخل. جا نیست. خارج از پیچ سه. خط بد تغییر از بیرون به داخل بعد از پیچ چهارم. حرکت کافی وجود ندارد. داخل به سمت بالا به سمت چوب پنبه. قدرت توربو خیلی زیاد بود. در نهایت، من یک شانس واقعی در جلو مستقیم داشتم.
خروجی من در آخرین گوشه بهتر است و قبل از سوختن توربوهایش به او می رسم. یک شانس واقعی برای عبور وجود دارد. تقریباً در کنار هم وارد نقطه کور پیچ یک می شویم، اما من در حال از دست دادن زمین به قدرت توربو هستم. خم را بلند می کنم و رها می کنم. من می توانم در آن بمانم، موضوع را پیش ببرم، اما تا چه حد؟ تورهای بیشتری وجود دارد. من یک فرصت دیگر خواهم داشت.
دور بعدی، این شانس از همان مکان می آید. ورود من به جلو مستقیم حتی بهتر از دور قبلی است، زاک نمی تواند دنده را عوض کند و ورود بدتری انجام می دهد. من می پرم. یک بار دیگر خونه به خونه می رویم، اما این بار من پیشتاز هستم و تا نوبت دوم جلوتر می مانم. بعد از آن زمان دیگر هرگز زک را ندیدم. دور اول در جلو سه ثانیه کاملتر از هر پیچی بود که تا آن نقطه در آخر هفته انجام داده بودم، لاستیکهای نو و اعتماد ناگهانی به خودم و ماشین تمام شد.
این پاس، با مقداری فرسودگی، من را در جایگاه هشتم خط پایان قرار داد. هر ماشینی که جلوی من بود حدود 200 اسب بخار بیشتر داشت که با در نظر گرفتن رانندگانی که بیش از چند جلسه تجربه رانندگی در ماشین هایشان داشتند، یک نتیجه عالی بود.
من به چادر تیم برگشتم، خوشحال از اینکه مسابقه چقدر خوب پیش رفت. تیم خوشحال است که ماشین را یکپارچه بازگردانده است. به گاراژ زک می روم و به او می گویم چقدر لذت بخش است. ما با هم دست می دهیم، او از من برای اجرای یک مسابقه تمیز تشکر می کند و به شوخی می گوید که کار را برای من آسان نکرده است. مطمئناً این کار را آسانتر نکرد.
این همان لحظه ای است که فقط در مکانی مانند مونتری می تواند اتفاق بیفتد. لحظهای که رئیس یک تیم مسابقهای تحسینشده، با رانندگی بینقص گروه 5 BMW خود، مانند یک احمق در یک M1 قرضگرفته شده با من برابری میکند. آرزو میکنم اینجور لحظات بیشتر باشه
17 عکس ها
بی ام و
منبع: motor1
نظرات کاربران